ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به پهلو که بخوابی،
دنیا تمام می شود؛ بهشت آغاز...
به پهلو که بخوابی
پُل صراط
می شود درست جایی میان نوازش لب های من
بر چشمان تو...
صُبح
من می مانم و بوی تنت
که روی پوست تنم جا مانده،
اکنون
وقت عشق بازی دوباره و هزار باره است!
و من به بوی بدنت دل می بازم
با تمام حضورم
لمس می کنم ضربان مردانگی ات را
هر چه باشد
همه می دانند از آنِ منی، تو!
این که همیشه در هراسِ پلک زدن هایت هستم
چیزِ عجیبی نیست...
این قصه به هزار و یک شب می انجامد....!