آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

روز نگاری های یک پاپَتیِ تنها
آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

روز نگاری های یک پاپَتیِ تنها

کوچه و مهتاب _ آرتا و دیانا

شاعر: زنده یاد "فریدون مشیری"

(تلفیقی از شعر جاودان کوچه)

صداخوانی: آرتا رحیمی / دیانا سیاوش

موسیقی متن: مصطفی خسروی

تنظیم: آرتا رحیمی

دانلود فایل صوتی / دانلود  ادامه مطلب ...

تنهایی مُرد و من تنهاتر شدم



دلم برای تنهایی می سوزد،

چرا هیچکس او را دوست ندارد؟

مگر او چه گناهی کرده که تنها شده؟

جرمش چیست که هیچکس او را نمی خواهد؟

دیشب تنهایی از اتاقم گذشت دنبالش دویدم

ولی او رفته بود

تنهای تنها،

نیمه شب او را مُرده کنار حوض خانه پیدا کردم

از گریه چشمانش سرخ شده بود

برایش گریستم،

آخر او از تنهایی مُرده بود...

تنهایی مُرد و من تنهاتر شدم...

چگونه خدا را تیر باران می کنند



تو نمی دانی
چگونه خدا را
تیرباران می کنند
تا شیطان ها را بترسانند
چگونه گل ها را گردن می زنند
و کبوتران را داغ
چگونه خونِ نفت
در رگِ جوی هایِ طمع
دَلَمه می بندد
چگونه درختان دار می شوند
و دست های تازیان
چگونه
تازیانه می شود
زیرِ ساطورِ وحشت

ایرج جنتّی عطائی

تو باد بودی و من در مباد سرگردان



درخت بود و تو بودی و باد، سرگردان
میان دفتر باران، مداد سرگردان
تو را کشید و مرا آفتابگردانت
میان حوصله گیج باد سرگردان
همیشه اول هر قصه آن یکی که نبود
نه باد بود و نه تا بامداد سرگردان
و آن یکی همه ی بود قصه بود و در او
هزار و یک شب و صد شهرزاد سرگردان
تمام قصه همین بود راست می گفتی:
تو باد بودی و من در مباد سرگردان
زمین تب زده، انسان عصر یخ بندان
و من میان تب و انجماد سر گردان
ستاره ها همه شومند و ماه خسته من
میان یک شب بی اعتماد سر گردان
مرا مراد تویی گرچه بر ضریح تو هست
هزار آینه ی نا مراد سرگردان
نماد نام تو بود و نماد ناله من
هزار ناله در این یک نماد سر گردان
درخت کوچک تنها به باد عاشق بود
وَ باد بی سرو سامان وَ باد سر گردان
تمام قصه همین بود، راست می گفتی!

تو باد بودی و من در مباد سرگردان

محمدحسین بهرامیان