آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

روز نگاری های یک پاپَتیِ تنها
آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

روز نگاری های یک پاپَتیِ تنها

دیگران هیچ وقت نمی فهمند

می ترسم از روزی که کافه ها نیز

برایم ورود ممنوع نشان دهند...

حق دارند...

کافه جای کسانی مثل من نیست...

کافه جای همان دو نفره هاست...

برای اعصاب خودم هم بهتر است...

به جایش می نشینم در اتاق...

صدای موزیک فلامنکو را تا آخر می برم...

سیگار می کشم...

گریه می کنم...

مست می شوم...

و خون بالا می آورم...

البته دیگران هیچ وقت نمی فهمند...

و همیشه من را پسرک شاد قبلی می بینند...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.