ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
قطعه های کوتاهِ پاییزی از بانو "مارال ذیحق"
(1)
چه یلدای مبارکی ست
وقتی پاییز را هم
با دوست داشتنت تمام می کنم.
(2)
آخرین برگهای پاییز را بتکان
یلدا چشم انتظار است
تا کمی بیشتر دوستت داشته باشم.
(3)
نظم جهانی را به هم می ریزد
سوز آذر چشمانت
نگاهم که می کنی زمستانم بهار می شود.
(4)
نکند دلتنگی هایت را
در گوش باران زمزمه کرده ای که
تا باران می بارد به یادت می افتم.
(5)
پاییز همیشه کم می آورد
گاه روزهایش
گاه برگهایش
و گاه تو را.
(6)
به کجا باید پناه برد؟
وقتی دریا هم
موج موهای تو را به رُخ من می کشد.
(7)
مهرت به دلم نشست و پاییز شروع شد
وای از غم بی مهری تو
در دلِ پاییز.
(8)
پاییز را ببین!
فصل ها هم که دلشان گرفت
می بارند.
(9)
فصل کوچ رسیده و تو
باز در خیالم پَر می زنی؟
(10)
نامش انار بود
زیبا دختر پاییزی
خندید و صورتش گل انداخت
دختر است دیگر
خنده به او می آید.
(11)
گاهی مرگ بهترین درمان است
برای کسی که
تمام زندگیش درد می کند.
(12)
زمستان هم می گذرد
با دلی که
گرمِ نگاهت شد.
(13)
امشب آسمان را خوب نگاه کردم
ستاره ای ندیدم
شاید قرار است به خوابم بیایی.
(14)
روزگار عجیبی ست
دریا آبروداری میکند
تو گمان می کنی
ماهی ها گریه نمیکنند.
(15)
می دانی جانم؟
یک بار که سهل است
اگر هزار بار هم به عقب برگردم
با تو بیگانه خواهم ماند
من از هیچ بیگانه ای
به اندازه ی آشنا زخم نخوردم.
(16)
دلتنگی
شبیه غروب یک جمعه ی پاییزی ست
نه بیشتر
نه کمتر.
(17)
خیلی دلم را شکستند
آنقدر که دیگر
دردی ندارد.
من فقط نگران توأم
که در دلمی.
(18)
نه آنقدر دوری که دل بکنم
نه آنقدر نزدیک که دل ببندم
جایی میان فاصله ها ایستاده ای.