آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

روز نگاری های یک پاپَتیِ تنها
آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

آشنای دیروز... گمشده ی فردا _ آرتا رحیمی

روز نگاری های یک پاپَتیِ تنها

حکایت من...

حکایت من...

حکایت کسی است که عاشق دریا بود،

اما قایق نداشت...

دلباخته ی سفر بود؛

همسفر نداشت...

حکایت کسی است که زجر کشید،

اما ضجه نزد...

زخم داشت و ننالید...

گریه کرد؛

اما اشک نریخت...

حکایت من...

حکایت چوپان بی گله و ساربان بی شترست!

حکایت کسی که پر از فریاد بود،

اما سکوت کرد؛

تا همه ی صداها را بشنود...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.