ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
(1)
وقتی که تمام شیرها پاکتی اند!
وقتی همه ی پلنگ ها صورتی اند!
وقتی که دوپینگ پهلوان می سازد!
ایراد مگیر عشق ها ساعتی اند...!
(2)
عجـ ـیب است! کمی گیجم کمی منگم ،
عجـ ـیب است! پریده بی جهت رنگم ،
عجـ ـیب است! تو را دیدم همین چنــد روز پیش ..
عجـ ـیب است! برایت باز دلـ ـتـ ـنـ ـگم
(3)
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن
عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست
عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تبسم یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر
عشق یعنی از رضایش عمر بگیر
عشق یعنی زندگی را بندگی
عشق یعنی بندگی و آزادگی
(4)
ای بنازم گل لب مرمر دندان تو را
باغ صد رنگ ندارد لب خندان تو را
می و میخانه کجا حال نگاه تو کجا؟؟
که ندارد بشری حالت چشمان تو را
لب به دندان گزم از حسرت یک بوسه ی گرم
چون به لبخند ببینم لب و دندان تو را
(5)
بسی مستی در آن چشم سیاه است.
مرا صد آفرین در هر نگاه است.
تبی از بوسه ی گرم تو دارم.
بر این تب آتش لب ها گواه است
(6)
خدا آن روز که دنیا را نهاده
به هرکس هرچه لایق بوده داده
به بلبل ناله مستانه داده
به طاووس جعبه شاهانه داده
به جغد هم در خرابه لانه داده
به شیر هم قدرت مردانه داده
به من هم نازنینی مثل تو داده
(7)
عاشقی چیزی برای هدیه نیست
طرح دریا و غروب و گریه نیست
عاشقی یک کلبه ی ویرانه نیست
صحبت از شمع و گل و پروانه نیست
عاشقی تنهای تنها یک تب است
بی تو مُردن در سکوت یک شب است
(8)
عهد کن یارم بمانی تا قیامت ای رها
اولین و آخرین عشقم بمانی با وفا
کلبه ای با هم بسازیم با ستونی استوار
گر کنارم تو نباشی، بی قرارم بیقرار
(9)
می خواستم بمانم، رفتم، می خواستم بروم، ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن، مهم من بودم که نبودم
این آیینه می شکند و به هزار تصویر تکثیر می شود
حالا بگو سهم نداشته ام از این همه "تو" کدام است؟
(10)
با جمله ی رندان جهان هم کیشم
خیامِ ترانه های پُر تشویشم
انگار شراب از آسمان می بارد
وقتی که به چشمان تو می اندیشم
گفتی که بیا و از وفایت بگذر
از لهجه ی بی وفایی ات رنجیدم
گفتم که بهانه ات برایم کافی ست
معنای لطیفِ عشق را... فهمیدم
(11)
می سپارم به نسیم ، بوسه از جنس بلور
دل من تنگ تو باز ، باد در حال عبور
بوی چشمان تو را می رساند به مشام
می دهد آرامش ، به دل نا آرام
(12)
در عشق توأم مرا پند چه سود
زهر آب چشیده ام ، مرا قند چه سود
گویند مرا که بند بر پایش نهید
دیوانه دل است ، پای در پند چه سود...!؟
(13)
ای مسافر غریب در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر...
(14)
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم
که دگر با ر از این گونه خطاها نکنم
بوسه دادی و چو برخاست لبت از لب من
توبه کردم که دگر توبه ی بیجا نکنم!
(15)
ادامه دارد...
لاادری